شعرهای سوزان علیوان، شاعر لبنانی فارسی شد
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۵۴۴۰۹
به گزارش خبرگزاری فارس، سوزان علیوان در یک سفر دائمی است. قلبش چمدان است، روحش انبوهی از کلید و قفل است. او مینویسد، نقاشی میکند و گاهی اوقات رویا و کابوس میبیند. شاعری که پیوسته در اشعار و نقاشیهایش تکرار میشود و خواننده را با صحنههای بیگانگی و حیرت دائمی شگفتزده میکند؛ تا آنجا که انگار یکی از دغدغههای روحی و روانی او، اندوه و انزواست، اندوهی که گاه تنه به افسردگی و دلمردگی میزند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علاقه ژرف او به نقاشی سبب شده تا به فرتور و ایماژ در شعر روی آورد از این رو در بیشتر سرودههایش، تصویرهای پرشمار شعری موج میزند.
او در بیروت به دنیا آمد و بخشی از کودکی خود را در جریان جنگ داخلی که در سال ۱۹۷۵ آغاز شد زندگی کرد؛ از این رو همواره هراس از جنگ را با خود دارد.
نکته مهم دیگر در شعر، زندگی و نقاشیهایش، دلبستگی بی پایان علیوان به کودکی و دوران بچگی است. او کودکی است که قد کشیده و میان آدم بزرگها سرگردان و دلواپس مانده است. حتی گفتارها، توصیفات و بیانهای شعری اش همراه با نگاه کودکانه است، برای نمونه وی با روحیه کودکی فرانسویها را توصیف میکند.
سوزان علیوان یک هنرمند تجسمی نیز هست، نقاشیهای علیوان فرتوری از خودِ اوست، نقاشیهایی کودکانه که چهره خجول، اندوهگین و رنگین وی را به تصویر میکشد. دراین زمینه به نظر میرسد تحت تاثیر فریدا کالو، نقاش مکزیکی است که بهخاطر خودنگارههای هنرمندانهاش، مشهور است.
علیوان درباره نقاشی میگوید: «من نقاش نیستم. من نقاشی میکشم چون عاشق کشیدن هستم، همانطور که کودکان نقاشی میکنند. همچنین به این دلیل که افرادی پیدا میشوند که نقاشیهای مرا دوست دارند، به همین خاطر این کار را ادامه میدهم.
شعر و نقاشی من هردو یک پیام دارند، اما اولی با زبان سخن میگوید و دومی با رنگها. اولی قلم در دست دارد و دومی قلم مو. شعر و نقاشی در حقیقت دستان من هستند که رویای نور را در سر میپرورانند و با هم و به یاریِ گرمای درونی اشان به دنبال روشن کردن شمعهای کوچک در جهانی تاریک و ستمگرانه هستند.»
علاوه بر این کتاب، علاقهمندان میتوانند کتابهای «زنی در من قدم میزند» (چاپ چهارم) «جمهوری زنان» و «آواز در دستگاهِ عشق»، «معبدی برای عاشقان جهان» از نزار قبانی و کتاب «وطن من چمدان است» (چاپ دوم) «عشق، کافه کوچکی است» از محمود درویش با ترجمه یدالله گودرزی را از انتشارات گویا تهیه کنند.
شعری از همین کتاب:
کاش آنگاه که مادرم
کودکی غمگین بود
و برای همراهی نیاز به دوستی دلسوز داشت
من آنجا بودم
تا تنهایی و یتیمی اش را
با خودم قسمت کنم!
کاش من از او بزرگتر بودم
تا برایش مادری کنم!
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: یدالله گودرزی ترجمه کتاب انتشارات گویا تازه های نشر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۵۴۴۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از کوچهباغ تا باغکاجی | طرشت هنوز به باغهایش معروف است
همشهری آنلاین – حسن حسنزاده: پیامدهای توسعه شهرنشینی از دهه ۵۰ به بعد گریبان طرشت زیبا را هم گرفت و طولی نکشید که باغهای انبوه این گستره نیز یک به یک جای خود را به خانهها و خیابانها دادند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
اگرچه طرشت با روزگار طلایی خود فاصله بسیار دارد، اما هنوز هم این محله با باغهایش شناخته میشود و هنوز هم کوچهباغهایی با دیوارهای کاهگلی دارد که موسفیدان محله را با خود به روزگار گذشته طرشت میبرد. رضا طرشتینژاد، یکی از اهالی قدیمی طرشت، در اینباره میگوید: «اکنون از باغهای طرشت ۵۱ قطعه باقی مانده، اما روزگاری شمار باغهای طرشت چند ده برابر این تعداد بود که با ۵ قنات پرآب و همیشه جاری این آبادی معیشت ساکنان قدیمی طرشت را تامین میکرد. از این تعداد اما شمار زیادی از باغهای طرشت در اثر توسعه شهرنشینی، توسعه ساختوسازها در اراضی بالادست و تغییر مسیر قناتها سرنوشتی جز نابوی و تغییر کاربری نداشتند.»
با وجود این، هنوز در طرشت میشود از باغهای باقیمانده از دوران گذشته آبادی سراغ گرفت. اگرچه ضلع شمالی بلوار شهید رسول چوبتراش که روزگاری مملو از باغهای سرسبز بود اکنون در سیطره آپارتمانها قرار دارد، اما در ضلع جنوب و شمالشرقی این بلوار باغهای قدیمی طرشت باقی ماندهاند.
طرشتینژاد میگوید: «نام این محدوده در گذشته «کوچهباغ» بود. محلی مملو از باغهای میوه؛ از باغ توت و انار تا انجیر و گاهی هم خرمالو که خانههای گلی و قدیمی طرشت در دل آنها قرار داشت. چند باغ قدیمی و معروف طرشت نیز در محدوده کوچه باغ قرار داشتند؛ از جمله باغ حاج عبدالله، قاسم سالار، حاج رحمت حسینمردی و...که اکنون برخی از آنها از میان رفته و تعداد اندکی که باقی ماندهاند برای اهالی قدیمی طرشت یادآور خاطرات کوچهباغاند.»
معیشت ساکنان قدیمی طرشت نیز با باغداری و فروش میوههای مرغوب آبادی در محدوده معروف به سه راه طرشت گره خورده بود. طرشت علاوه بر میوههای خرمالو، انجیر، شاتوت و گردو، توتستانهای بزرگی داشت که از آن توتستانها انگشتشمار باقی مانده است. طرشتینژاد میگوید: «توتها و میوههای مرغوب طرشت، علاوه بر تهران، به شمال کشور نیز فرستاده میشد و تهرانیها نیز برای خرید میوه به طرشت مراجعه میکردند. اکنون نیز فروش توت در حاشیه خیابان تیموری یادگاری از همان دوران است که توتستانهای وسیع آبادی معیشت بسیاری از باغداران و کارگران را تامین میکرد.»
طرشتینژاد درباره دیگر باغهای معروف طرشت میگوید: «از دیگر باغهای معروف طرشت میشود به باغ وقفی که توت و گرد و انار داشت اشاره کرد و یا از باغ کاجی که اکنون نیز وجود دارد و کوچهای به همین نام در طرشت داریم.»
کد خبر 846639 برچسبها تاریخ - باستان شناسی محله هویت شهری همشهری محله باغ و باغبانی